دانلود رمان سبز و سیاه
نام رمان : سبز و سیاه
نویسنده : فرزانه گل پرور کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : ۱٫۴ (پی دی اف) – ۰٫۱ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۱ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۱۲۱
خلاصه داستان :
داستان
از یه مادر شروع میشه . یه مادر که می خواد تو وبلاگ دخترش از زندگیش بگه .
از گذشتش تا الان . با دخترش حرف می زنه ، نگرانی هاشو می گه. همه جا
دخترش رو مخاطب قرار میده و باهاش حرف می زنه .
برای گفتن زندگیش چرخ
می زنه به خانوادش. هر بار از یه نفر می گه و از زندگی اون ها به عنوان
پرده اسم می بره . پرده اول از مادرش می گه . میره تو گذشته مادرش . از
بچگی مادرش شروع می کنه ، قدم به قدم با مادرش میاد جلو . از زندگی مادرش
می گه از خیانتی که همسرش بهش می کنه . از عذاب هایی که کشیده از مشکلاتی
که داشته اما بازم مثل کوه محکم مونده .از مادری می گه که زندگی اونو یه
مرد می کنه . یه زنی که مرد میشه تا دختراش رو بزرگ کنه . از حرف هایی که
می شنوه اما دم نمیزنه .از مادری که مثل شیر از دختراش حمایت می کنه . از
مادری که زجر می کشه اما نمی ذاره دختراش سختی بکشن .از مادری می گه که خدا
بهش ۳ تا دختر میده .اما یکی از اونا میشه عذاب یکی ازدختراش ، دختری که
نه میشه اسم خواهرو روش گذاشت نه فرزند . باز دوباره چرخ تو گذشته و اینبار
پرده دوم که در مورد زندگی خواهرش .دختری به اسم آوا .
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از فرزانه گل پرور عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای کلیه ی گوشی های موبایل (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
تو یکی از روزهای خوب خدا یعنی ۸ آبان ۹۰ خدا یه فرشته ناز به ما داد که اسمشو گذاشتیم یکتا ، حالا ما شدیم مامان و بابا .
دخترک
قشنگم اینجا وبلاگ شما . یعنی دومین وبلاگ شما . تو اولیش برات از لحظه به
لحظه بزرگ شدنت دارم می نویسم . خلاصه اونجا همه چیش در مورد خود خودت .
از چیزی غیر خودت نمی گم . اما اینجا می خوام باهات حرف بزنم . درد و دل
کنم . ولی یه چیزی هم بگم ؟ یه چیزی داره دلمو اذیت می کنه دلم نمی خواد
فرشته قشنگ من از بدی های زندگی چیزی بدونه . اما برات می گم . دخترکم می
خوام همه چیزو در مورد گذشته مادرت بدونی .
خیلی دلم می خواست سرم الان
رو پاهات بود و باهات حرف میزنم . به نظرت کی اون روز میشه که تو مامانی رو
درک کنی و باهاش حرف بزنی ؟ هوم ؟ میدونی عاشقتم عروسکم ؟ ( یه پرانتز ،
راستی بذار بگم این پرانتزا چیه ، تو این پرانتزا من چیزایی رو که یهو می
پره تو ذهنم می گم تا بعد بقیه حرفامو بگم . خوب چی می خواستم بگم ؟ اهان
یادم تو وبلاگ خودت وقتی یه جا نوشته بودم عروسکمو قربون صدقت رفته بودم یه
نفر نظر گذاشته بود حکایت خاله سوسکه هست که قربون صدقه دست و پای بلوری
بچش میره . اینو نمی گم ناراحت بشی ها . نه می خوام از همین اول بدونی همه
جور ادمی همه جا وجود داره . دخترکم بذار دلت بزرگ باشه . نمی خوام با هر
حرفی بشکنی . خیلی محکم باش . باشه ؟ ای جانم بزن قدش !!! اینجا یه چشمک هم
خودت تصور کن . انتهای این حرفا یه چشمکم بود . )
من یعنی مامان ترمه شما ۶ سال پیش با بابایی شما که اسمش” امیر علی ازدواج ” کردم . بعد تقریبا ۳ سال هم خدا شما رو به ما داد .
اینجا
برات از گذشته می گم ، هم گذشته خودم هم گذشته ادم هایی که تو زندگی من
نقش داشتن . اخرش در مورد زندگی خودم یعنی ترمه می گم . گذشته مامانی هم
سبز بوده هم سیاه . موافقی اسم وبلاگت رو هم بذاریم ” سبز و سیاه ” ؟؟؟
دخترکم این دفتر ( منظورم همین وبلاگ ) پایانی نداره یعنی تا زمانی که هستم برات می نویسم . وقتی هم بزرگ شدی می تونی بخونیش .
دخترکم
می خوام از گذشته ها به عنوان پرده یاد کنم . گذشته رو تا الان تو ۳ پرده
می گم .عزیز دلم الان مثل یه فرشته ناز روبروم خوابیدی پس تا بیدار نشدی و
مادرانه های من شروع نشده بزن قدش تا شروع کنیم . خوب به امید خدا شروع می
کنم نفسم .